از شیر گرفتن گل پسرم..

ساخت وبلاگ
 

 

سه شنبه ۱۴اسفند ۱۳۹۷

پسر قشنگم سلام.بهانه نفس کشیدنم سلام

پوریای مامان الان که این خاطره رو دارم می نویسم ساعت دقیقا ۴:۵۱صبح .اولین شبی هست که دارم از شیر می گیرمت...همونقدر که برای تو عزیز دلم سخته برای من هم سخته این جدایی...بیدار شدی نیمه شب برای شیر خوردن ...ولی دیگه نخوابیدی .چند بار روی شونه مامان لالا کردی اما تا میام بزارمت توی رخت خوابت بخوابی بیدار میشی و گریه میکنی و شیر میخوای.دیگه چند دقیقه پیش بابا از صدای گریه هات بیدار شده و بغلت کرده...الانم گذاشته توی,کالسکه و داره لالایی برات میخونه....میگه لالا لالا لالایی خشگله بابا لالایی....لالالالا لایی.عزیز بابا لالاکن..یاد دوره نوزادیت افتادم بابا همیشه میزاشتت توی کالسکه و این لالایی رو برات میخوند ...چه بابای مهربونی داری پوریا ...بااینکه سرما خورده حال نداره دیشب هم تا ۸شب سرکار بوده ولی باز تورو تو آغوشش گرفت تا بخوابونه...

نمیدونم کی خوابت تنظیم میشه فعلا که اولین شبی که قراره شیر نخوری....

دو هفته دیگه عیده نوروزه ..خداکنه تا اونموقع همه چیز درست بشه.مامانی خیلی دوستت دارم دقیقا بیست ماه و ۱۲روز شیر مادر رو خوردی دیروز که لاک تلخ زدم که دیگه شیر نخوری دیدی تلخ یه نگاه به من کردی و انقدر مظلوم و معصوم بودی که بغضم گرفت...سخته سخته برام این جدایی....الانم اشک میریزم و این خاطره هارو برات مینویسم...تو تمام زندگیمونی پوریا...مامان فدای تو بشه....

بالاخره ساعت ۶صبح توی بغل مامان خوابیدی و گذاشتمت توی رخت خوابت ...تا ساعت ۹صبح هم خوابیدی.

الان هم داری با کامیونت بازی میکنی...مامان فدات.

 

 

عزیز مامان دومین شب هم به همین ترتیب گذشت ساعت ۳:۴۵دقیقه طبق عادت برای شیرخوردن بیدار شدی و آب خوردی سرت رو گذاشتی روی شونه مامان خوابت برد اما چند بار خواستم بزارمت توی رخت خوابت بیدار شدی بالاخره ساعت ۵خوابیدی و تا ۱۰صبح آروم خواب بودی منم یه دل سیر خوابیدم و خستگیم درومد.

 

زندگی مامان سومین شب فقط بلند شدی آب خوردی و سرت رو گذاشتی روی شونه مامان و راه می بردمت یک ربع بعد هم خوابت برد وگذاشتمت توی رخت خوابت تا ساعت ۹:۱۵صبح هم خوابیدی.

چارمین شب هم فقط دوبار بلند شدی یه فنجون آب خوردی و خوابیدی تا ۹صبح.

خداروشکر این مرحله به خوبی گذشت.

دیگه مرحله بعد از پوشک باید بگیرمت که فعلا زوده میزارم برای تابستون که هوا هم گرم باشه.

الان ساعت ۳:۱۵بعد از ظهره توی کالسکه خوابت برده.بابایی هم خوابه .منم از پنجره بیرون رو نگاه میکردم آخه داره برف میاد....

 

از شیر گرفتن گل پسرم.....
ما را در سایت از شیر گرفتن گل پسرم.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pourya1396 بازدید : 218 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 18:22