پوریا جون پسرخاله ات هم بدنیا اومد.

ساخت وبلاگ

یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۸_بروجرد.

 

پوریا,ی عزیزم سلام .پسر مهربونم سلام.امروز که این خاطره رو برات مینویسم دوسال و دوماه و سه روزته .

عزیز دلم انقدر دوستت دارم که نمیدونم چطور احساسم رو بیان کنم.قربون شیرین زبونیهات.کلمه کلمه صحبت میکنی ولی هنوز جمله نمیتونی بگی.یکم دیر داری زبون باز میکنی و این یکم جنبه ارثی داره .چون پسرعموها و دختر عموها هم تقریبا دیر زبون باز کردن.عزیز دلم قربونت برم که خوابیدی الان...چقد شیرین میخوابی...انقدر گفتی مامان ابلود....به تولد میگی ابلود....تا خوابت برد.آخه امروز پسر خاله فاطمه (رادمهر)بدنیا, اومد منم بهت گفتم امروز تولد پسر خاله اس....تو هم همش میگی ابلود...مامان فدات.

چقدر خوشحالم امروز که خواهرزادم متولد شد...پوریا,ی زندگیم انگار دیروز بود تو هم بدنیا, اومدی و منو با عشقی که نسبت بهت دارم دیوونه میکنی.پسر عزیزم روزها چه زود میگذره و شما قد میکشید و بزرگ میشید ...من و بابایی هم لذت میبریم از این بزرگ شدنت.فدای تو بشم اینروزا دوباره نق و نوقت زیاد شده..پارک میبریمت...بازی میکنی ....چند روز پیش هم بابایی برات یه سرسره خرید...اما خیلی با اسباب بازیهات سرگرم نمیشی...همش دنبال منو و بابا نق میزنی....خداکنه زودتر این دوران بدعنقی تموم شه.چون واقعا خسته کننده میشه برای منو بابایی.دوست دارم عزیزم.

از شیر گرفتن گل پسرم.....
ما را در سایت از شیر گرفتن گل پسرم.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pourya1396 بازدید : 179 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:56