حرف زدن گل پسر

چهارشنبه ۲۸آبان ۹۸_بروجرد یه روز سرد پاییزی.

سلام پسر خوب من ،سلام عزیز دلم ...

نمیدونم چند وقته برات از خاطرات دوران کودکیت ننوشتم ولی یادمه دفعه قبل خیلی کامل زبون باز نکرده بودی

.الان کامل صحبت میکنی و بعضی کلمه هارو با همون زبون بچگانه ات میگی خیلی خوراکی میشی...انقد بانمک حرف

میزنی ...همش میگی من اینو اونوس کنم !یعنی اینو درست کنم..یا میگی اینو اونوشتی اینجا یعنی گذاشتی

اینجا...خلاصه خیلی بامزه حرف میزنی ..یهویی زبون باز کردی من فکر میکردم اینطور که پیش میره تا چهارسالگی

زبون باز نکنی ...ولی خداروشکر شروع کردی دیگه به حرف زدن...صبح تا شب پشت سر من توی خونه از این اتاق به اون اتاق و آشپزخونه میای و دایم حرف میزنی...و سوال میپرسی ....خیلی سوال میپرسی .هنوز از پوشک نگرفتمت...خدا کنه راحت جیشت رو بگی و این مرحله هم بگذره .