سلام پوریا جان.پسرم امروز که این خاطره رو می نویسم پنج ماه و بیست روزته.ما بیست روزه که
خونمون نرفتیم.بخاطر زلزله.چند وقتی که همه جا زلزله میاد ...بروجرد هم چندباری زلزله اومد.یه شب
خوابیده بودیم دو نیمه شب زلزله اومد ماهم چمدون بستیم اومدیم چند شب ملایر بمونیم خونه مامان
بزرگ روح انگیز .بعد دیدیم هر روز چندباری بروجرد میلرزه ...بابا تصمیم گرفت مارو ببره یه هفته تهران
بمونیم.
از شیر گرفتن گل پسرم.....برچسب : نویسنده : pourya1396 بازدید : 183